آن زمان بود و بعد تلفن آن منطقه را به عهده داشت، به ادبيات ايران بسيار علاقه مند بود. مادرم در حدود شش سالگي، همة ما را با قرآن آشنا كرد؛ به طوري كه كسانيكه آشنايي با بنده دارند، مي دانند كه تا ساليان پيش كه فرصت بيشتري داشتم، نيمي از قرآن مجيد را بخوبي حفظ بودم. پدرم سعي كرد به ما شاهنامة فردوسي را كه مرتب مي خواند، در همان چند سال اول زندگي به همة ما القا كند تا ادبيات ايران را دوست داشته باشم.
برادر من، در شش سالگي وارد دبستان شدند. در اولين روز تحصيلشان، وزير معارف و صنايع مستظرفه آن موقع كه وزارت آموزش و پرورش فعلي ميشود، براي بازديد مدرسه مراجعه مي كند. وقتي وارد كلاس مي شود، از دانش آموزان مي پرسد كه اين شعر را اگر كسي معنا كند، من به او جايزه مي دهم. آن شعر اين است: سگي را لقمهاي هرگز فراموش نگردد گر زني صد نوبت از سنگ. در آن روز، روز اول دبستان، برادر من به دستور وزير، مدال برنزي مي گيرند كه روي آن نوشته شده است: «توانا بود هر كه دانا بود». و آن مدال، امروز در نزد من موجود است. البته، تفسيري كه برادر من با زبان بچهگانه براي دريافت اين مدال مي كند كه من بعدها از طريق خود ايشان و پدرم و مادرم شنيدم ـ، بسيار تفسيري ساده ولي عالمانه است.
خيلي خوب اين تفسير در يادم هست. ايشان گفتند: اگر يك سگ را به وي غذا بدهي و كتكش بزني، فراموشش نمي شود. اما اگر به مردم بدهي و چقدر هم خوبي كني، توي سرت مي زنند. اين عين عبارت يا تقريباً ، آن عبارتي است كه ايشان بيان كرده بودند. ايشان از آن به بعد، هر سال به عنوان شاگرد اول، بسيار كوشا و توانا شروع به درس خواندن مي كنند. اصولاً ، به عرضتان برسانم طبق تحقيقي كه براي بهرة هوشي مردم ايران شده است، منطقة نائين كه نيستانك در آنجاست نیستانک مرجع...
ما را در سایت نیستانک مرجع دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dneyestanakia بازدید : 144 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 8:44